بازاریابی شبکهای از نگاه کاربران نی نی سایت: خلاصهای از تجربیات
بازاریابی شبکهای، با وعدههای وسوسهانگیز درآمد بالا و استقلال مالی، همواره موضوع بحث و جدلهای فراوانی بوده است. یکی از جاهایی که میتوانید این بحثها را به وفور پیدا کنید، نی نی سایت است. در این پست، ۲۵ مورد از مهمترین تجربیات و نظرات کاربران این سایت در مورد بازاریابی شبکهای را خلاصه کردهایم:
- ✅۱. وعده درآمد بالا، اما تحقق نیافتن آن برای بسیاری.
- ✅۲. نیاز به خرید اجباری محصولات، حتی در صورت عدم نیاز.
- ✅۳. فشار روانی برای جذب زیرمجموعه.
- ✅۴. از دست دادن دوستان و آشنایان به دلیل اصرار برای ورود به شبکه.
- ✅۵. نیاز به صرف وقت و انرژی زیاد بدون بازدهی مناسب.
- ✅۶. پیچیدگی سیستم پورسانتدهی و عدم شفافیت آن.
- ✅۷. هزینههای بالای شرکت در جلسات و همایشها.
- ✅۸. تأکید بیش از حد بر ظاهر و سبک زندگی خاص.
- ✅۹. بهرهگیری از تکنیکهای روانشناسی برای متقاعد کردن افراد.
- ✅۱۰. عدم حمایت کافی از سوی شرکت مادر در صورت بروز مشکل.
- ✅۱۱. محدودیت در انتخاب محصولات و برندها.
- ✅۱۲. رقابت شدید بین اعضای یک شبکه.
- ✅۱۳. استرس ناشی از رسیدن به اهداف فروش و جذب.
- ✅۱۴. ایجاد حس گناه در صورت عدم موفقیت در فروش.
- ✅۱۵. وعدههای غیرواقعی در مورد اثربخشی محصولات.
- ✅۱۶. خطر سوء بهرهگیری از افراد سادهلوح و ناآگاه.
- ✅۱۷. نیاز به سرمایهگذاری اولیه بدون تضمین بازگشت سرمایه.
- ✅۱۸. تغییرات پی در پی در قوانین و مقررات شبکه.
- ✅۱۹. دشواری خروج از شبکه در صورت عدم تمایل.
- ✅۲۰. شباهت برخی از شرکتها به طرحهای پانزی.
- ✅۲۱. اتلاف وقت برای شرکت در سمینارها و آموزش های بی نتیجه.
- ✅۲۲. متقاعد کردن افراد به خرید محصولاتی که خودشان نیاز ندارند.
- ✅۲۳. سوء بهرهگیری از روابط دوستانه و خانوادگی برای پیشبرد اهداف.
- ✅۲۴. ایجاد حس ناامیدی و سرخوردگی در صورت عدم موفقیت.
- ✅۲۵. وجود شرکتهای غیرقانونی و کلاهبردار در این حوزه.

این نکات فقط بخش کوچکی از تجربیات کاربران نی نی سایت در مورد بازاریابی شبکهای است. قبل از ورود به هر شبکهای، حتماً تحقیق کافی انجام دهید و با افراد آگاه مشورت کنید.
تصمیمگیری آگاهانه، کلید موفقیت در هر زمینهای است، بهخصوص در دنیای پیچیده و گاهی گمراهکننده بازاریابی شبکهای.
بازاریابی شبکهای: درسهایی از نی نی سایت (25 تجربه)
1. وعدههای دروغین ثروت
خیلیها از وعدههای اغراقآمیز و دروغین درباره ثروتمند شدن سریع گلایه داشتند. میگفتند اولش همه چیز خیلی رویایی به نظر میرسه، ولی بعد میفهمی خبری نیست. بعضیها میگفتن کسایی که سرگروه هستن، فقط به فکر پورسانت خودشون هستن و اهمیتی به زیرمجموعههاشون نمیدن. حتی بعضیها تجربه اینو داشتن که برای رسیدن به پورسانت، مجبور شدن جنسهایی رو بخرن که اصلا نیازی بهشون نداشتن. وعده های خودرو و خانه زودرس یکی از دروغ های رایج است. فریب افراد به بهانه کمک به آنها برای استقلال مالی. بهرهگیری از جملات انگیزشی بیش از حد و غیر واقعی. تاکید بر “فرصت طلایی” و ترساندن افراد از دست دادن آن.
2. فشار برای خرید و فروش
فشار زیادی برای خرید محصولات و جذب زیرمجموعه وجود داشت. انگار هدفی جز این وجود نداشت. خیلیها میگفتن مجبور بودن هر ماه مقدار مشخصی خرید کنن تا پورسانتشون فعال بمونه. فشار روانی زیادی برای راضی کردن دوست و آشنا برای خرید وجود داشت. برخی تجربه داشتند که مجبور بودند محصولاتی را بخرند و انبار کنند که هیچ وقت مصرف نشد. فشار برای شرکت در جلسات متعدد و اجباری با هزینه شخصی. اجبار به تعریف و تمجید اغراق آمیز از محصولات، حتی اگر کیفیت خوبی نداشتند. ایجاد حس گناه در صورت عدم فعالیت کافی در شبکه.
3. روابط دوستانه آسیبدیده
خیلیها میگفتن به خاطر بازاریابی شبکهای، رابطهشون با دوست و آشنا خراب شده. چون مدام سعی میکردن بهشون محصول بفروشن یا زیرمجموعهشون بشن. بعضیها میگفتن احساس میکنن دوستاشون فقط به چشم مشتری بهشون نگاه میکنن. اعتماد دوستان و خانواده نسبت به آنها به شدت کاهش یافت. برخی مجبور شدند به دروغ متوسل شوند تا محصول را بفروشند و همین باعث شرمساری شد. از دست دادن ارتباط با دوستان به دلیل اصرار زیاد برای ورود به شبکه. احساس انزوا و تنهایی به دلیل تمرکز بیش از حد بر بازاریابی شبکهای. ایجاد تنش در خانواده به دلیل صرف وقت و هزینه زیاد در بازاریابی شبکهای.
4. هدر رفتن وقت و هزینه
خیلیها میگفتن هزینههای رفت و آمد و اقامت برای شرکت در جلسات، خیلی بیشتر از پورسانتی بود که میگرفتن. صرف وقت و انرژی زیاد بدون بازگشت مالی قابل توجه. خرید محصولات تاریخ مصرف گذشته یا بیکیفیت با قیمت بالا. پرداخت هزینههای پنهان مانند هزینه سایت، ابزار بازاریابی و غیره. هدر رفتن فرصتهای شغلی دیگر به دلیل تمرکز بر بازاریابی شبکهای. تبدیل شدن بازاریابی شبکهای به یک سرگرمی پرهزینه به جای یک منبع درآمد.






یه روز یه دوست مدام اصرار میکرد تو یه شبکه بازاریابی عضو بشم و میگفت یه فرصت طلاییه. رفتم یه جلسه و کلی هیجان انگیز بود، ولی وقتی دقت کردم دیدم بیشتر حرف ها شعار بود. بعضی اعضا تعریف میکردن چطور مجبور شدن کلی محصول بخرن که نتونستن بفروشن و حالا گیر افتادن. چیزی که خیلی دردناک بود این بود که میگفتن دوستاشون رو از دست دادن چون دیگه تحمل این اصرارها رو نداشتن. یادمه یکی میگفت سه ماه فقط هزینه داد و نتونست حتی یه محصول بفروشه. بعدش فهمیدم خیلی از این فرصت های به ظاهر طلایی فقط شعارن و پشتش یه عالمه ضرر پنهان هست. 😕💸🚨